تولد و تحصیل
ژاله آموزگار در آذر ۱۳۱۸ در خوی زاده شد. پدرش اهل تبریز و مادرش تهرانی بود. به خاطر ماموریت شغلی پدر زادگاهش خوی شد. پدر و مادر هر دو فرهنگی بود. پدر در آموزش و پرورش مشغول به کار بود و رئیس دبیرستان دخترانه بود. همان دبیرستانی که بعدا خود ژاله نیز در آن تحصیل کرد. درباره نگاه خانوادهاش به تحصیل دختران میگوید: «خانواده بىهیچ تفاوتگذارى به من هم مثل برادرم نگاه میکرد و براى یادگیرى و تحصیل هیچ محدودیتى، در آن زمان، براى من قائل نبود.»
او که به گفته خودش، دختر «درسخوان»ی بود، از دبیرستان ایراندخت خوی دیپلم علمی گرفت و سپس از دبیرستان ایراندخت تبریز نیز دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز شد. آن را اتفاقی بزرگ در زندگی خود میداند و میگوید: «اصلا در مخیلهام نمىگنجید که دخترى از شهرستان قادر باشد به تبریز بیاید و در کنکور نیز شاگرد اول شود.» در تبریز در منزل عمویش زندگی میکرد که خود یکی از شاعران و نویسندگان برجسته آذربایجان محسوب میشد. به گفته خودش از آنجا که عمویش فرزندی نداشت، او در آن خانه مانند فرزند پذیرفته شده بود.
در سال ۱۳۳۸ با رتبه اول مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه تبریز دریافت کرد. در حالیکه میتوانست به خاطر شاگرد اولی از بورس تحصیلی برای خارج از کشور استفاده کند، مخالفت خانواده با سفر انفرادی او به اروپا، موجب میشود او در آن مقطع نتواند از آن بورس استفاده کند: «خانوادهام دیدگاه سنتى داشتند و اصلاً تمایل نداشتند که تنها به سفر فرنگ بروم. در همین اثنا من با یکى از همکلاسىهایم ازدواج کردم.» در سالهای بین ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ به عنوان دبیر آموزش و پرورش در تهران، کاشمر و نیشابور مشغول به معلمی شد.
در سال ۱۳۳۸ با رتبه اول کارشناسی خود را از دانشگاه تبریز دریافت کرد
سفر به فرانسه برای ادامه تحصیل و بازگشت به ایران
در ۱۳۴۳ اطلاعیهای صادر میشود که شاگرداولهایی که از بورس خود استفاده نکردهاند، میتوانند از آن استفاده کنند. به اصرار همسرش از این فرصت استفاده میکند و از این بورس بهره میگیرد و او که صاحب یک دختر بود، همراه با همسر و دخترش به فرانسه میرود. در پاریس در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاه سوربون مشغول تحصیل میشود.
در کنار اساتیدی چون «لازار» و یا «امیل بنونیست»، تمام ایام تحصیل در پاریس، به اتفاق همراهان ایرانیاش – احمد تفضلی و اشرف صادقی – شاگردی پروفسور «پی یر دومناش» را نیز میکند. برای رساله دکتری یکی از کتابهای مهم زردشتی به نام «صد در نثر و صد در بندهش» را انتخاب میکند و زیر نظر پروفسور دومناش درباره ویژگیهای نگارشی آن بحث و تحقیق میکند. از پاریس و شاگردی دومناش، خاطرات بسیار خوبی با خود حمل میکند. به باور او دومناش صرفا استاد علمی آنها نبود. بلکه به شاگردانش «چگونه زیستن و چگونه بودن و چگونه دوست داشتن» را نیز مى آموخت.
درباره آن روزها و مرام استاد خاص فرانسوی خود میگوید: «دسترسى به کتابها و منابع به طور کامل برایم مهیا بود و من اغلب بعدازظهر در سالن نسخههاى خطى کتابخانه ملى پاریس کار مىکردم. این کتابخانه که ساختمانى بسیار زیبا و سنتى دارد، در خیابان ریشیلیو قرار دارد. ما هفتهاى یک روز، آن هم روزهاى جمعه، با دومناش کلاس داشتیم. کلاسهاى دومناش انباشته از اطلاعات روز بود و شاگردان او با انواع اخبار و اطلاعاتى که مرتبط با رشته تحصیلىشان بود، آشنا مىشدند.»
پس از دریافت مدرک دکترا، در سال ۱۳۴۷ به ایران باز میگردد و در «بنیاد فرهنگ ایران» مشغول به کار میشود. در آنجا با افرادی سرشناس همچون «مهرداد بهار، محسن ابوالقاسمی، فریدون وهمن، احمد تفضلی» و زیر نظر دکتر «پرویز ناتل خانلری»، دست به کار تهیه واژهنامه زبان پهلوی میشود. در سال ۱۳۴۹ در دانشگاه تهران کار خود را آغاز میکند. از سال ۱۳۶۲ به عنوان دانشیار و از سال ۱۳۷۳ به بعد به عنوان استاد تمام دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشغول به تدریس و تحقیق بود.
در پاریس در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاه سوربون تحصیل کرد
همکاری نزدیک علمی با احمد تفضلی
با احمد تفضلی همکاری تنگاتنگ علمی داشت . دوستی آنها که از فرانسه شروع شده بود در ایران تداوم یافت. این دو در طول همکاری با همدیگر، پنج کتاب معتبر و آکادمیک را به چاپ رساندند. ژاله آموزگار، تفضلی را «آموزگار» خود میداند و درباره او میگوید: «من بسیارى چیزها را از او آموختم و قلباً به شخصیتاش اعتقاد داشتم و کارهاى علمىاش را بسیار اصیل مىدانم.» چند کتاب را با همکاری یکدیگر به چاپ میرسانند. اولین کار مشترک علمی این دو، ترجمه و تحقیق کتاب «نمونههاى نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهاى ایرانیان» نوشته «آرتور کریستن سن» بود. جلد نخست این کتاب در سال ۱۳۶۲ منتشر شد.
این کتاب همان سال موفق میشود، جایزه «کتاب سال» را ببرد. خود آموزگار درباره این کتاب مىگوید: «باور کنید گاهى براى ترجمه یک جمله حتى یک ساعت وقت صرف مىکردیم تا به آن ترجمهاى که مدنظر هر دویمان بود، برسیم.» کتاب دیگری که ثمره همکاری مشترک آموزگار و تفضلی بود، «شناخت اساطیر ایران» اثر «جان هینلز» بود. آموزگار میگوید این کتاب او را به یاد جنگ ایران و عراق میاندازد: «این ترجمه محصول همکارى ما در بحبوحه ایام جنگ ایران و عراق بود. گاهى در حین ترجمه متون متوجه مىشدیم که تهران توسط هواپیماهاى عراقى بمباران شده و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که ما در آن مشغول به کار بودیم، گاهى ورود به بعضى از طبقاتش به خاطر خطر جانى ناشى از بمباران قدغن مىشد. به همین دلیل هر وقت من این کتاب را مىبینم به یاد “جنگ” مىافتم.»
کتاب بعدی که با همکاری این دو استاد گرانقدر دانشگاه تهران منتشر میشود، «اسطوره زندگی زردشت» است که زندگینامه تاریخی زردشت بود. این اثر مقدمهای خواندنی هم داشت که حاصل ترجمه متون پهلوی توسط این دو استاد بود. مقدمهای که تلخیص متون پهلوی درباره زندگی زردشت بود. از آنجا که هردوی این اساتید بر زبان پهلوی کاملا مسلط بودند، کتاب مشترک دیگرشان را به آموزش زبان پهلوی اختصاص میدهند و کتاب «زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن» را مینویسند. این کتاب آن اندازه معتبر بود که ژاپنیها آن را به زبان ژاپنی برگردانند و برای تدریس زبان پهلوی در دانشگاه توکیو از آن بهره بگیرند.
«تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام» کتابیست که در واقع میتوان گفت ژاله آموزگار آن را از طرف احمد تفضلی به چاپ رساند. احمد تفضلی دیگر نبود و به دست کارگزاران امنیتی جمهوری اسلامی کشته شده بود. آموزگار درباره مرگ نابهنگام همکار نزدیکش و این کتاب میگوید: «وقتی در ساعت ۱۲:۳۰ روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ احمد تفضلی دفتر کارمان را در دانشکده ادبیات ترک میکرد، هنوز نامهای و کاری نیمهتمام روی میز بود. با اطمینان به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود، بر سر این میز خواهد نشست و کارها را به انجام خواهد رساند، خندان و پر از ذوق زیستن خداحافظی کرد. با بازگشت کوتاهی، آخرین نامهاش را به دخترش که به تازگی او را پدربزرگ کرده بود، نوشته بود، روی میز گذاشت و از من خواست که بدهم آن را پست کنند. شاد و سرشار از غرور. نمونهی چاپی آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام) را در کیف چرمی با خود میبرد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز، یعنی ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۲۵ دی، با ناشرش داشت، کار را تمام شده تحویل دهد.» این کتاب با تلاش آموزگار در دی ۱۳۷۶ منتشر شد.
ترجمه «نمونههاى نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهاى ایرانیان» کار مشترکش با احمد تفضلی بود
نقش پررنگ همسر در پیشرفت علمی -تحقیقی
ژاله آموزگار که محققی درجه یک بود و صاحب مقالات بسیار در مجلات علمی-پژوهشی و نیز به شش زبان انگلیسی، فرانسه، فارسی، ترکی، پهلوی و اوستایی مسلط بود، در شهریور ۱۳۸۵ و پس از نزدیک به پنجاه سال تدریس و تحقیق، از دانشگاه تهران بازنشسته شد. ژاله آموزگار نقش کلیدی همسرش در پیشرفت علمی خود را قدر مینهد و آن را ارج میگذارد. همسر ژاله آموزگار نیز همراه او در فرانسه و در رشته حقوق دکترا گرفت و او نیز استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود.
او نوع نگاه همسرش به زنان را بر خلاف نوع نگاه غالب در جامعه میداند: «او تاثیر بسیار مثبتى روى شخصیت و روند تحصیلاتم داشت. او از جمله مردهایى بود که حاضر بود شخصیت زن را بپذیرد و به زن بسیار بها مىداد. چراکه در دورههاى قبل، در ایران براى اکثر مردها بسیار مشکل بود تا بپذیرند زنهایشان پیشرفت کنند و مراتب عالى تحصیلات را طى کنند. اما او برعکس باور جمعى اجتماع به من بسیار عرصه مىداد تا از لحظه لحظه زندگىام استفاده بهینه کنم.»
جوایز و نشانهای علمی-فرهنگی
«انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» به پاس یک عمر فعالیت علمی و فرهنگی، و در مراسمی در بهمن ۱۳۸۲ ژاله آموزگار را به عنوان یکی از مفاخر ایران زمین معرفی کرد و لوح تقدیر همراه با نشان زرین انجمن را به او اهدا کرد. اما چندین سال بعد نیز یعنی در تیر ۱۳۹۵، برگ افتخار دیگری در زندگی ژاله آموزگار رقم خورد. او که این سالها به عنوان پژوهشگر و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی مشغول به فعالیت است، توانست نشان شوالیه (لژیون دونور) را از سوی سفارت فرانسه در تهران دریافت کند. در این مراسم سفیر فرانسه نیز درباره جایگاه علمی ژاله آموزگار سخن گفت و از او تجلیل کرد. آموزگار نیز در سخنانی به زادگاه خودش، شهر خوی اشاره کرد و خود را «برکشیده آن شهر» دانست.
«داریوش شایگان»، متفکر بزرگ ایرانی نیز در این مراسم در سخنانی در تجلیل از آموزگار، یاد همکار او احمد تفضلی را نیز گرامی داشت و گفت: «برای بخش بزرگی از ایرانیان آموزگار “بزرگ بانوی مطالعات ایران باستان” است و غرض از این رشته همان چیزی است که آلمانها آن را ایرانیستیک مینامند، یعنی مطالعه فرهنگ و زبانهای باستانی ایران پیش از اسلام… در این وانفسا میتوان از زندهیاد احمد تفضلی و آموزگار یاد کرد که کوشیدند، این میراث گرانبهایی را که در شرف نابودی است به هر قیمتی محافظت کنند. ژاله آموزگار تمام زندگی خود را وقف این امر خطیر کرد و تمام دانش، سماجت خستگیناپذیر و عزم راسخش را مصروف زنده نگاه داشتن مشعل تاریخ ایران باستان کرد.»
در سال ۱۳۹۵ نشان شوالیه (لژیون دونور) را از سوی سفارت فرانسه در تهران دریافت کرد